سال هاست تو همین بلاگ یادداشت ها و درد و دل های زیادی را مینویسم
و سنگ صبورم دوستانی هستند که میان و میرند ولی در این چند ماه
خیلی از خاطراتم از بین رفتن ، البته پست هام برگشتن ولی یادگاریهای
دوستانم نه ...
بازم بلگفا به مشکل خورده نمیدونم چرا ولی میگن هکرها حمله کردند
مگه نوشتن به کسی آسیب میرسونه ؟ یا اطلاعات فوق سری هست
که سایتی مثل اینجا حمله میکنند ؟
من که حوصله درگیری ندارم ولی کاش کاری به کار ما نداشتند ...
من همه حرفایی که مینویسم و عمرمه که داره میگذره ، پس دوست هکر
کاری به عمر در گذر من نداشته باش لطفا ... همین
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 22:49 توسط جانان عمه
ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﻦ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ...
ﮔﺎﻫــــــﮯ ﭼﻪ ﺍﺻـــــﺮﺍﺭ ﺑــــﻴﻬﻮﺩﻩ ﺍﻳﺴـــــﺖ ...
ﺍﺛــــﺒﺎﺕ ﺩﻭﺳــــــﺖ ﺩﺍﺷـــﺘﻨﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ،ﻣــــــﻌﺮﻓﺖ ﻫﺎﮮ ﺑﯽ ﺟﺎﻳﻤﺎﻥ ...
ﻣـــــﻬﺮﺑﺎﻧﮯ ﻛﺮﺩﻥ ﻫﺎﮮ ﺍﻟـــﻜﻴﻤﺎﻥ ...
ﺑﻬﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﺎﮮ ﺑــــــﻴﺶ ﺍﺯ ﺣﺪﻣﺎﻥ ...
ﺗــــﻼﺵ ﻫﺎﮮ ﺑﮯ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺍﮮ ﺣﻔﻆ ﺭﺍﺑـــﻄﻪ ﻫﺎﻳﻤﺎﻥ !
ﻭﻗﺘﮯ ﺑﺮﺍﮮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﮮ ﺍﻣﺮﻭﺯﮮ ﺧﻮﺑﮯ ﻭ ﺑﺪﮮ ﻳﻜﮯ ﺍﺳـــﺖ !
ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ " آدم " ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ ....!
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 14:5 توسط جانان عمه
ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ …
ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ …
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
کاش یادت نرود
روی این نقطه پررنگ بزرگ ،بین بی باوری آدم
هایک نفر میخواهد ،که تو خندان باشی؛ نکند کنج هیاهوی زمانبروم از یادت ... !
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 13:58 توسط جانان عمه
عشق فقط لباس مشکی
تیپ پسرون هم بهم میاد خدایشا خخخخ
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 19:12 توسط جانان عمه
خسته شده بودم از دنیایی ک برا خودم ساختم... از یه چار دیواری ک ب زحمت ازش خارج میشدم...
از ی اتاق تاریک ک پنجره اش ماه ب ماه هم باز نمیشد و پرده هاش کنار نمیرفت...
از ی روحیه ی کسل کننده.... از رنگای تیره.... از بد خلقی ها و بد عنقی ها....
دارم قانون های زندگیمو عوض میکنم....
دارم میشکنمشون! دونه دونه اشونو....
دارم مثل مار پوست میندارم! گاهی لازمه ک تغییر کنی بشی یه ادمی ک هیچکس نمیشناستش!
بشی ی کسی ک همه تغییراتشو حس کنن
ی تغییر خووووووب بشی کسی ک همه از بودن باهاش لذت ببرن
و بیشتر از همه خودت لذت ببری!از با خودت بودن!
میخوام از با خودم بودن لذت ببرم!:)
ممنووونم از کسی که باعث این افکار "نو" شد!:*
بهشت واقعی اینجاست
انسانهای بی آزارو پاکی که دروغ نمیگن ...
ریاکار نیستند..!!
خودشون هستند.......
سلامتی همشون♥
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 11:15 توسط جانان عمه
سلام
بعد ازمدت ها دلم هوای وب رو کرد،حرفآی زیآدی برآی گفتن دآرم،خیلی این روزا درگیـــــرخودم و ذهنم بودم!
ای کآش هیچ وقت بزرگ نمیشدم،دنیآی کودکی رو باتموم الآنم عوض می کنم،تا برگردم به اون موقعه...
لحظه هآی اون سالهآ و خوشی هآش هنوز توی ذهنم مونده،الانم خوشحالم امآ...
نمیدونم چرا اینقدر بعضی موقعه ها دلم میگیره،اسم این بعضی موقعه ها رو باید گذاشت همیشه!
دنیای رنگی رنگی کودکی هایم وهمیشه صافم تبدیل شده به روزای سردرگمی،به تکرار...
خنده های از ته دل شبیه بشه به گریه های ازته دل...
امروز که رفته بودم بیرون،تک وتنها بیرون بودم،البته قسمتی از راه باخانواده اومدم
مادرجآن میخواست برود به خرید منم از نزدیکی های خانه از او جدا شدم و تنهایی اومدم...
خیره شده بودم به آسمآن به زمین دنیآ...
من اینجا چیکار می کنم؟
برای چی اومدم؟
اینجا کجاست؟
به کجا میخوام برم؟
کی باهامه؟کی ازم دوره؟
ذهن من رد داد...درست مثل یه خط صاف||_________||
دلم خیلی تنگ شده برای خودِ خودِ خودِ فآطمه...
پیداش کردم ولی فآطمه قدیمی،فآطمه که بی خیال نبود!
امتحانا که میگذره،از بس سخت میگیرن و هرچی میخونم همش یه غلط باید باشه!
رسیدن به 20 خالص از تموم درسآ شده برام رویا...
فآطمه ای که قبلا 20 داشت حالآ...:|
الان همش 17و 18 اخه مگه میشه مگه داریم من 20 میخواممممممم
اخ فقط امتحانا تموم بشه یه خواب راحت بعدم یه گردش توپ چه حالی میده
جای عموها خالی مهم نی چشم سبز فاطی هنو باقی مونده تا اون هست گور بابای اون دوتا خرا
عــــــــــــــشق فقط دالی کوچولو با عــــــــــــــمو کوچولو فسقلی های فاطلو :)
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 18:6 توسط جانان عمه
فکر ندارد .............ولی.........!!!
اگر بفهمد " دوستش داری" رام می شود حتی اگر بیرحم ترین گـرگ باشد...........!!!!
" آدم " عقل دارد.............شعور دارد...........
فکر دارد.............ولی ........!!!!
اگر بفهمد " دوستش داری " گرگ می شود ...........
حتی اگر رام ترین آدم زمین باشد!!!!
فرق است میان گرگی که گرگ به دنیا آمد و آدمی که گرگ شد ....
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 22:1 توسط جانان عمه
ﺩﻧﯿـــــﺎ ...
ﺧــﺴـﺘـــــﻪ ﺍﻡ ...
ﮐﻤـــﯽ ﺻــــــﺒﺮ ﮐـــــﻦ ...
ﮐـــــﻮﺗـــــﺎﻩ ...
ﺑـــﻪ ﺍﻧـــــﺪﺍﺯﻩ ﻣﺴﺘــــــﯽ ﻫﺎ ی ﺷﺒــــﺎﻧـــــﻪ ....
ﯾــﺎ ﺑـــــﻪ ﺍﻧـــﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺁﺗـــــﺶ ﮐﺸﯿـــﺪﻥ
ﯾــﮏ ﮐـــﺒــﺮﯾﺖ
ﻭ ﺭﻭﺷـــــﻦ ﮐــــﺮﺩﻥ ﯾـــﮏ ﺳﯿﮕــــــﺎﺭ.....
ﻭ ﺣﺘـــــﯽ ﮐـــﻮﺗـــﺎﻩ ﺗــــﺮ ....
ﺑـــــﻪ ﺍﻧــــــﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺩﻭﺍﻡ ﻟﺒــــﺨﻨــــﺪﻡ!
ﻓﻘــــﻂ ﯾــــﮏ ﻟــﺤﻈــــﻪ ﺑــﺎﯾﺴــﺖ!
ﺩﻧﯿـــﺎ ...
ﺧـــﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ ....
ﺩﻟــﺴــــــــــﺭدم
ﺭﻭﺣـــﻢ درد دارد
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 17:44 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 22:45 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 16:18 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 11:1 توسط جانان عمه
هوف چرت ترین روز / چقدر سخته یه چیز بلدنباشی هی
الکی تلاش کنی تا درست شه ایش
خودمو دختر داییم عشقِ بیخیال همه چی هه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 14:34 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 15:50 توسط جانان عمه
دلم هواتو کرده مادر جونم فدات بشم امشبم مثل هرشب باز زول زدم به عکس کوچیکی
واسه خودم قابش گرفتم /مینویسم که ببینی که باورت بشه بفهمی من هستم هنوز
یادت نرفت باشِ/کجایی که دیگه من طاقتم تموم شده مادر جون مامانی فهمیده عکست
با خودم میبرم فهمید بدجور ضایع شدم کلی دعوا بازم نق نق های همیشه گیش کجایی
هان دلم خون بخدا /دارم خفه میشم امشب دار بارون میاد حالم از هوای بارونی بهم
میخور کجایی که ببینی این همه غم منو هان کجای چه جور تونستی به خودت اجازه بدی
به این زودی بری هان چشمام دیگه بد جور میسوزه فکنم میخوام کور بشم خخخ فکنم
عینکی بشم کجــــــــــــای هان دیگه بسته بسته بسته من حوصله نق نق هاشون ندارم
مادرجون اخه چرا؟؟؟چرا؟؟چرا؟؟؟برای چی؟؟؟؟
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 18:44 توسط جانان عمه
دالـــــــــــــــــــــــــــــــــی خخخ
فاطی رو عشقِ خخخ
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 19:0 توسط جانان عمه
فدای جانان من برم پس کی این انتظار تموم میشه هان ما میترسیم بمیریم عمه نشیما خخخخخخخ
اما باس به بعضیا گفت:
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 14:51 توسط جانان عمه
کم کم داره تموم میشه ـــــــــــــــــــــــــ نفس داره میره
یا علی ـــــــــــــــــــ آنقدر عاشقانه برای خُـــــــدا زندگی کنیم که خدا هم عاشـقانه بگوید ↙ وَصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسـی↘ تـورا براے خـودم سـاخته ام!!! عاشــقانه هاے الـهی چـیز دیگریســت..
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 17:47 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 23:26 توسط جانان عمه
بازم بــــــــــــی خوابی های شبونه امد
با این که سخته باید تحملش کرد ایش متنفرم ازش
دست به دامن خدا که میشوم
چیزی اهسته درون من به صدا در میایدکه ......نتـــــــــــرس
از باختن تا ساختن فاصله ای نیست .....!!!!
تا خدا هست نترس ،نلرز،بایست.......تو پیروزی
اینم یه روش واسه قوی نگه داشتن خودم واقعا مزخرفِ
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 16:43 توسط جانان عمه
یادمان باشد...
⇦وقتی خوشحال هستیم قول ندهیم...
⇦وقتی عصبانی هستیم جواب ندهیم...
⇦وقتی غمگین هستیم تصمیم نگیریم...
هیچی مثل نوازش های دست داداش نمیشه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 15:1 توسط جانان عمه
رد پاهایم را پاک میکنم
به کسی نگویید من در این دنیا بودم
تنهایی هزار بار بهتر است
تا دیدن عزیزانی که با بودن من لطمه میخورند
هرکس به ملاقات من بیاید
غرق میشود
دنیایی من ساحلی ندارد
دیگر از تاریکی نمیترسم
زیرا دیگر فهمیدم
ترسیدن از چیزی
از خودن ان سخت تر است
حالا تنها جایی که این روزا میرم
مکانیست ساکت ولی پر درد .....
دردی که فقط با یک چشم میبینم
مکانی نا مقدس ......
که در ان نوشته شده
والهالا......(دنیایی مردگان)
د.... مادربزرگ جون
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 16:23 توسط جانان عمه
اسمهای مجازی…
تصویر های مجازی…
مشخصات مجازی…
و در بین این همه چیزهای مجازی…
تنها یک چیز حقیقت دارد
تن.....
مادر مرا ببخش...!
مادر عزیزم من امروز احساس بسیار ناراحتی میکنم...قلبم خیلی ها
ناراحت و غمین است.
مادر من نمیخواستم که چهره زیبای شما را مملو از غم و اندوه
ببینم و آن هم بخاطر من.
اصلا من کی هستم که جرأت کردم شما را بیازارم.. کسی را که او همه زنده گی من
است......
مادرم زنده گی من است و همه خوشی های من است ....من چطور میتوانم کسی را که تا
این حد دوست داشته باشم بیازارم..
شنیده بودم که عشق انسان را میازارد و اشک در چشمانش میاورد و درد به قلب اش
میدهد ولی باور نداشتم این همه را مگر امروز درک کردم که واقعا عشق بیش از حد
انسان را درد میدهد و آزار میدهد و ناراحت میسازد...مادرم عشق من است و من هم
برای چند لحظه برایش درد دادم و اشک دادم..من هیچگاهی خودم را نمیبخشم...هرگز نی...........
مادر ناز من مرا ببخش...گیتی خود را ببخش مادرم.... گیتی شما را به سرحد پرستش
دوست دارد و اگر اشک در چشمان شما ببیند زنده گی اش به پایان خواهد
رسید........خیلی دوستت دارم مادر عزیزم!
صرفا جهت اطلاع گیتی اسم مستعار ف...خانم ههه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 18:10 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 16:3 توسط جانان عمه
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﻣﻮﻧﺪﯾﻢ ،
ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺭﺯﺵ ﻣﻮﻧﺪﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ ،
ﺑﺎ ﺑﺪﯾﺎ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﯾﻪ ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﻟﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ،
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺍِﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ،
ﺍﺯ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺧﻄﺎﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ،
ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﯿﮑﺘﺮﯾﻦ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎﻣﻮﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﺑﻮﺩﯾﻢ ،
ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﺍﻟﯽ ﻣﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﺶ ﻣﯿﻤﺮﺩﯾﻢ !
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ ،
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺗﻌﻬﺪ ، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﺎ ،
ﻣﺪﺗﻬﺎ ﭘﯿﺶ ،
ﻣـُـــﺮﺩﯾﻢ ،
ﺗﻮ ﺳﮑﻮﺗﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻫﯿﭻ ﺟﻮﺭﻩ ﺩَﺭﮐﺶ ﻧﮑﺮﺩ …
.
.
ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ …
ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ !
ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ …
ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛
ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ …
ﺑـﮕـﺬﺍﺭ ﺻـﻮﺭﺗـﺖ ﻫـﻮﺍﯾـﯽ ﺑـﺨـﻮﺭﺩ !!!
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 18:7 توسط جانان عمه
لعنت به این روزای بد
لعنت به خودم که هیچ وقت این شانس کمک ما نکرد
بیا اینم از اولین روز مدرسه
اما خدایش عجب مدرسه ای خخخ
اما بازم خداروشکر که اتفاق های بدتری ن افتاد
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 12:11 توسط جانان عمه
برچسبها:
+ نوشته شده در ساعت 17:45 توسط جانان عمه